یک شب صحبت از مرجعیت پیش آمد . عرض کردم مرجع پیشوای دین است و در هر یک از درجات مرجعیت که باشد باید از میان کسانی انتخاب شود که مسلمانها هر قدر به او و زندگی خصوصی و عمومی او نزدیکتر می شوند پایبندی قلبیشان به دین بیشتر شود . مرجعی که هر قدر از او دورتر باشیم ارادتمان به او بیشتر است و هر قدر به او نزدیکتر شویم ارادتمان نسبت به او کمتر شود ، یک پول هم برای من نمی ارزد !
بعد از فوت مرحوم آیت الله بروجردی ، صحبتی با برخی از آقایان علمای برجسته بود در مورد تربیت طلاب . یکی از آنها گفت که در عصر مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی (رحمة الله علیه) که در زمان آن حضرت ، مرحوم حاج شیخ ابوالقاسم قمی (رحمة الله علیه) در قم شخصیت علمی و فضیلتی برجسته ای بود ، ما طلاب حوزه از رفتار این دو عالم برجسته درس عملی اخلاق و فضیلت می گرفتیم و هر قدر به آنان نزدیک می شدیم فضیلت ما بیشتر می شد .
در آن زمان وضعیت بدین قرار بود : مرحوم حاج ابوالقاسم قمی (رحمة الله علیه) آقایی برجسته و تقریباً فرد درجه اول حوزه کوچک قم بود . مرحوم حاج شیخ عبدالکریم [حائری] یزدی قرار بود از اراک به قم بیایند و در انجا اقامت و تدریس کنند و رقیب ریاست حوزوی و روحانی مرحوم حاج ابوالقاسم باشند . عکس العمل آن مرحوم چه بود ؟ استقبال ، ترویج شکر خدا که دو تا شدیم و حالا بیشتر و بهتر می توانیم وظیفه خود را انجام دهیم ! رفتار مرحوم حاج شیخ نسبت به مرحوم حاج ابوالقاسم هم مشابه بود . معلوم است که هر عامی یا هر طلبه ای وقتی به اینها نزدیکتر بشود می بیند میان آنها برادری است . نتیجه اش از خود خواهی در امدن و در پرتو ایمان و فضیلت زندگی کردن است . به جای اینکه برایش تعریف کنیم خودش می بیند و لذا به این راه می آید .
کتاب : ولایت ، رهبری ، روحانیت ؛ ص 27